جدول جو
جدول جو

معنی نخل موم - جستجوی لغت در جدول جو

نخل موم
(نَ لِ)
درخت پرگل یا پرمیوه که از موم الوان سازند. (غیاث اللغات). نخل مومین. شبیه نخل که از موم کنند:
طبع مسکینت محصص از هنر
همچونخل موم بی برگ وثمر.
مولوی (از جهانگیری).
، کنایه از شمع است:
روی گرمی چونبینیم به کس وانشویم
نخل مومیم به جز شعله که چیند بر ما؟
کلیم (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ لِ)
نخل موم. نخلی که نخلبند سازد:
بلی نخل خرمای مریم بخندد
بر آن نخل مومین که علاّن نماید.
خاقانی.
گر به اول نستدندی اصل شیرینی ز موم
نخل مومین در رطب شیرین تر از قند آمدی.
خاقانی.
نخل بستان و ترنج سر ایوان ببرید
نخل مومین را هم برگ ز بر بگشائید.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(نَ نا خُ)
دهی است از دهستان چارکی بخش لنگۀ شهرستان لار، در 92 هزارگزی شمال غربی لنگه در جلگۀ گرمسیری واقع است و 351 تن سکنه دارد. آبش از چاه و محصولش غلات و خرما و صیفی و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(نَ لِ مَرْ یَ)
عبارت از نخلی است که چون حضرت مریم در زمان تولد عیسی علیه السلام از درد زه بیقرار شده در صحرا زیر درخت خرما که خشک بود رفت از برکت آن عفیفه درخت مزبور سبز شد. (از غیاث اللغات) (از آنندراج) (فرهنگ نظام) :
به نامت که زد دست در شاخ خشک
که چون نخل مریم نیاورد بر.
مسعودسعد.
مأخوذ است از این آیۀ سورۀ مریم: و هزی الیک بجذع النخله تساقط علیک رطباً جنیاً. (قرآن 25/19)
لغت نامه دهخدا
(نَ لِ مُ حَرْ رَ)
نخل عزا. نخل ماتم. تابوت. (ازآنندراج). نخلی که به ایام عزاداری عاشورا به انواع پارچه ها و چراغ ها و آئینه ها و شمشیرها و جز آن تزیین کنند و آن را که به اطاق مزین بزرگی شبیه است جمع کثیری بر دوش گیرند و در تکیه بگردانند:
به جنگ جلوۀ او نخل باغ کی آید
اگر چو نخل محرم شود سراپا تیغ.
اشرف (از آنندراج).
رجوع به نخل عزا و نخل ماتم و نخل تابوت شود
لغت نامه دهخدا
(نَ لِ تَ)
نخل تابوت. (غیاث اللغات). نخل محرم. نخل عزا. تابوت. (از آنندراج) :
برگ عشق حسن از دامان پاک عاشق است
نخل ماتم می شود شمعی که بی پروانه شد.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(نَلِ)
درختی که موسی علیه السلام را در وادی ایمن به حوالی کوه طور تجلی انوار حق تعالی بر آن درخت مشاهده شده بود. (فرهنگ نظام) (از غیاث اللغات) (آنندراج). نخل ایمن. رجوع به ترکیب های ذیل نخل شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از مثل موم
تصویر مثل موم
((مِ ثْ))
در ادبیات محاوره ای مثل موم کنایه از بسیار نرم
فرهنگ فارسی معین
شیرین عسل
فرهنگ گویش مازندرانی